پ ن پ های طنز و خنده دار | 2
رفتم دانشگاه... دم در ازم میپرسن شما دانشجوی این دانشگاهی؟
پ نه پ دانشجوی آکسفوردم اومدم اینجا تفسیر قران بگذرونم !!!
تو ایستگاه متروی آزادی یکی ازم پرسید اینجا آخرشه ؟ منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نیم ساعت برای ناهار و نماز نگه داشته بعد دوباره راه میوفته !
رفتم پمپ بنزین به یارو میگم ۴۰ تا بزن !
میگه ۴۰ لیتر ؟
پـَـ نـَـ پـَـ ۴۰ تا قاشق چای خوری !
رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟
پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخرین مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین
(کمیته مبارزه با پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی)
دارم رو تردمیل عینه خر میدووم ، یارو مبگه اینجوری میدویی لاغر کنی ؟
میگم پـَـ نـَـ پـَـ دارم واسه نقش آفرینی تو سری جدید میگ میگ آماده میشم … !
دست زدم به لوله بخاری گفتم این که سرده !!! مامانم گفت یعنی خاموشش کنیم ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ وایسیم الان آقای ایمنی میاد میگه اشکال کجاست !
داره مثل اسب دروغ میگه ، منم خندم گرفته برگشته میگه داری به من میخندی ؟
گفتم پـَ نه پـَ کارم از گریه گذشته ، به آن میخندم !
پلیس می خواد ماشینو ببره پارکینگ به افسره می گم آقا تورو خدا نبر میگه ماشینو ؟؟؟؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ گیتار شماعی زاده رو...
دیدم افسره عصبانی شد یه نگاه کرد به راننده جرثقیل گفت ببرش...گفتم غلط کردم جناب میخوای ماشینو ببری پارکینگ؟
گفت پَـــ نَ پـَـــ میخوایم بلندش کنیم زیرشو جارو کنیم.
به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
(ستاد مبارزه با پَ نَ پَ - واحد فرزند صالح)
رفتم به كنار دلبرم باشادى * گفتا كه چه خوب ياد من افتادى * گفتم صنما تو عشق را استادى * گفتا په نه په تو ياد من ميدادى
به مامانم می گم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام، هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان... میگه: یعنی زن می خوای پدرسوخته؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم !
روز مادر یه گل رز خریدم داشتم میرفتم خونه! دوستم منو دیده میگه: بــه بــه گل خریدی!! گلِـه رزِ !؟؟
میگم پــ نـــ پــ گل خداداد عزیزی به استرالیا توی مقدماتی جام جهانی 1998ههه!میخوای صحنه آهسته اش رو نشونت بدم!؟!؟ !!
استاد بهم داده ۴ ! رفتم پیشش میگم استاد میشه چند لحظه وقتتون بگیرم ؟
میگه نمره میخوای ؟؟؟ گفتم پ ن پ واسه امر خیر مزاحم شدم ، مارو به غلامی بپذیر !
جلسه ی آخر کلاس بود ، بچه ها داشتن از استاد در مورد امتحان می پرسیدن که قراره چطوری سوال بده ! یکی پرسید : استاد جا خالی هم میدین ؟
استاد هم گفت : پ ن پ وامیستم بهم تیراندازی کنید !
رفتم بقالی میگم پودر ماشینی دارید ؟ میگه برای ماشین لباسشویی ؟
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ برای ماشین سواری ، بریزم تو باکش هوارو کثیف نکنه !
یارو خودشو دار زده ، رفیقم میگه به خاطر مشکلات زندگی اینکارو کرده ؟
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخواسته نیروی کشش طناب رو اندازه گیری کنه !
بهش میگم آب در هاون نکوب ! میگه یعنی کار بیهوده نکنم ؟؟؟
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ ممکنه مولکولهای آب رو له کنی !
دارم تاریخ تولید و انقضای تن ماهی رو نگاه میکنم ، صاحب مغازه میگه : میخوای ببینی فاسد نشده باشه ؟
میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخوام ببینم تاریخ تولدش کیه تا واسه تولدش آکواریوم بزرگتر بخرم !
زنگ زدم ۱۱۰، یارو پرسید اتفاقی افتاده؟
گفتم: پـَـــ نَ پـَـــ شما زنگ نزدید نگران شدم، گفتم حتما اونجا اتفاقی افتاده!!!
کامپيوترم يه ويروس وحشي گرفته بود رفتم کلي پول آنتي ويروس اورجينال دادم بعد سه ساعت اسکن ويروسه رو پيدا کرده پيغام داده: آيا مطمئن هستيد که مي خواهيد اين ويروس را حذف کنيد؟
پـــ نه پـــ مي خوام ازش نگهداري کنم بزرگ بشه عصاي دستم بشه!
به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم
کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم ، بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه !
گردآوردی : طنز مووی